دریاچه ولش

2 كيلومتر كه از شهر مرزن آباد به سمت چالوس برويد به يك دوراهي در سمت چپتان برخورد ميكنيد كه منشعب از يك جاده خاكي است.جاده را كه بالا برويد با يك شيب تند روبرو ميشويد كه گردنه اي پيچ در پيچ با انبوه درختان كاج را به شما نشان ميدهد.۹۰۰ متر از سطح دريا بالا ميرويد.دورتادورتان گردنه اي عموما مه گرفته را ميبينيد كه با زمينهايي سبز كشاورزي پوشيده شده اند.گهگاه كلبه هايي روستايي لاي ابرهاي سرگردان ديده ميشوند كه از دودكش هايشان دودي اسرارآميز بالا ميرود.لاي سبزي درختان انگار يك غول افسانه اي نشسته است و قليان ميكشد.

به جز سماء كه دهكده اي ييلاقي است و زمستان ها خالي از سكنه ، نزديكترين روستاي پر جمعيت به ولشت ؛ روستاي نسار - با 4 كيلومتر فاصله و 200 خانوار جمعيت - و نزديكترين شهر به آن كلاردشت است.

درياچه ولشت (ولش) با 900 متر ارتفاع و 19000 متر مربع مساحت وعمق بيش از 40 متر، بزرگترين درياچه كوهستاني شمال شرق كشور است. ولشت يك درياچه آب شيرين است.

اينجا آب درياچه تنها با نزول باران و جوشيدن چشمه هاي زيرزميني درياچه كه در وسط آن ميجوشند و بالا ميايند تامين ميشود.هوا مرطوب ولي خنك است.به نوعي ييلاق چالوس نشينان محسوب ميشود.جا به جا مردم زنده دل چادر زده اند و هوايي تازه ميكنند.صبورترها چوبي در دست گرفته اند و در سكوتي كه تنها قورقور هماهنگ غورباقه ها آن را ميشكند سرگرم ماهي گيريند.بعضي هم برخلاف اينكه تابلو زده اند شنا در اينجا ممنوع است٬تني به آب زده اند.

اينجا مثلا جزو مناطق حفاظت شده است اما در دامن كوه هاي اطراف درياچه زمينهاي تفكيك شده زيادي را ميبينيد كه به خانه هاي ويلايي اختصاص يافته اند.معلوم نيست كدامين دستي اين زمينهاي متعلق به مردم را به چوب حراج بسته است.همين موضوع باعث شده تا آب درياچه با فاضلاب آلوده گشته است.در كمال نااميدي ميبينيد كه در اين آبهاي زيبا هر گردشگري كه توانسته تكه زباله اي در جهت نابودي زيبايي ان به آن افزوده است.

اينجا هوا به شدت متغير است.لحظه اي آفتاب بالاي سرتان ميايد و همه جا را نوراني ميكند.در چشم به هم زدني مه دور شما را ميگيرد.بعد ابرها ميايند تا در اين ضيافت از كسي عقب نمانند و در آخر باران است كه دانه به دانه بر آبهاي شفاف درياچه ميرقصد و ميخواند.

مراتع سرسبز اطراف درياچه جولانگاه مناسبي براي دامهاست.به همين دليل وقتي روي اب شناور ميشويم از لابلاي علفها صداي زنگوله هاي گردنشان را ميشنويم و كمي بعد سرشان را ميبينيم كه از لاي برگها بيرون ميايد.اينجا تكه اي از بهشت خداوند است باور كنيد!

منبع: پایگاه خبری دریا

سلام به همه دوستان ماهیگیر در همه جا

ما هم بعد از ظهر یه پنج شنبه به سمت دریاچه ولش حرکت کردیم.حدود ساعت 7.20 دقیقه بود که دریاچه ولش با غروب زیباش جلوی چشمامون شروع به خود نمائی کرد.

تو همون هوای گرگ و میش یه جای دنج پیدا و کمپ رو بر پا کردیم(ابته با مشقاتی مثل رد شدن ماشین از گل )

نیم ساعت بعد یه آقایی که از اونجا رد میشد به ما گفت اینجایی که ما کمپ زدیم 2 هفته قبل سیل اومده و یک ماشین پراید رو با خودش به داخل دریاچه برده و تا اون موقع نتونستن ماشین رو که ظاهرا زیر گل مدفون شده پیدا کنن.البته خوشبختانه این حادثه تلفات جانی نداشته.ما هم یه نگاه به آسمون و ستاره هاش انداختیم و دیدیم صافه صافه و سیل رو کلا بی خیال شدیم و شروع کردیم به آماده کردن شام(البته شب که نم نم بارون رو چادرمون میزد همچین یه ذره آدرنالین خونمون بالا رفت)

صبح روز بعد موقع آماده کردن صبحانه وقتی دریاچه تمام رخ معلوم شد آقایی رو دیدم که با پسر کوچیکش با قایق بادی روی دریاچه قایق سواری می کرد و توی موقئیت های خیلی عالی قاشقک می کشید.اینجا بود که به ارزش قایق پی بردم و تصمیم گرفتم در اولین فرصت یه سری به خیابان فردوسی بزنم.

بعد از خوردن صبحانه کنار دریاچه شروع به حرکت کردم و تو موقعیت های خوب قاشقک میکشیدم.بعد از 20 دقیقه یه اردک ماهی تقریبا 17 سانتیمتری چنان قاشقک رو گاز زد که بعد از در آوردن قاشقک بدلیل آسیب دیدن نشد رهاش کنم.

به قاشقک کشیدن ادامه دادم و حدود دهمین پرتاب یه اردک ماهی دیگه قاشقک رو گاز زد که حدودا 230 گرم بود.این یکی رو چون آسیب جدی ندیده بود ول کردم تا دفعه بعد که 50 سانت شد بگیرمش.خیلی حیف شد که دوربین تو کمپ جا مونده بود و نتونستم ازش عکس بگیرم.

دیگه تا بعد از ظهر صیدی نبود ولی کلا از اون چیزی که فکر می کردم بهتر بود.ماهیگیرای اطراف می گفتن آقایی که صبح با قایق ماهیگیری می کرد یه اردک ماهی 40 سانتی گرفته ولی چون سیم بکسل نداشته ماهی نخ رو پاره کرده.دوستانی که برای اردک ماهی ریسه می بندن حتما از سیم بکسل استفاده کنند چون اردک ماهی دندونهای خیلی تیزی داره که میتونه هم به نخ و هم به دست انسان آسیب بزنه.پس موقع در آوردن قلاب از دهان ماهی خیلی دقت کنید.

این سفر هم با همه قشنگیش تموم شد و ما غروب جمعه به سمت تهران بزرگ و قشنگ و پر از دود خودمون حرکت کردیم.

از خوندن نظراتتون خوشحال میشم.تا سفر بعدی خدانگهدار.